معنی زدنی نارفیق

لغت نامه دهخدا

نارفیق

نارفیق. [رَ] (ص مرکب) نادوست. ناجوانمرد. که نارفاقتی کند. که شرایط دوستی و رفاقت به جا نیارد. که دوستی و رفاقت را رعایت نکند.


زدنی

زدنی. [زَ دَ] (ص لیاقت) لایق و سزاوار زدن و کشتن. (از ناظم الاطباء). رجوع به زدن شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

نارفیق

ناجوانمرد، نا دوست

فارسی به عربی

گول زدنی

صولجان

فارسی به آلمانی

گول زدنی

Muskatblu.te [noun]

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

زدنی نارفیق

512

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری